دختر و پیرمرد

دختر و پیرمرد


فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .


پیرمرد از دختر پرسید :


- غمگینی؟


- نه .


- مطمئنی؟


- نه .


- چرا گریه می کنی ؟

 


- دوستام منو دوست ندارن .


- چرا ؟


- جون قشنگ نیستم .


- قبلا اینو به تو گفتن ؟


- نه .


- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .


- راست می گی ؟


- از ته قلبم آره


دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.

 

چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت...

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

monir
ساعت20:02---5 بهمن 1392
داداش هر روز بهت سر میزنم ای کاش میومدی...دلم برات.....بیخیال
اصلا منم دیگه نمیام بای


monir
ساعت20:00---5 بهمن 1392
داداش هر روز بهت سر میزنم ...ای کاش میومدی...دلم.....بیخیال اصلا دیگه منم نمیام بای

monir
ساعت19:39---1 بهمن 1392
همون اگه یه ادم کور به ما بگه قشنگی.....
دمت گرم جالب بود...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ دو شنبه 30 دی 1392برچسب:,

] [ 22:59 ] [ jojo ]

[ ]

[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه